بسم الله الرحمن الرحیم
در زمانه ای که دوران وبلاگ و سایت گذشته است، لاجرم این فضا(تلگرام) بهترین مکان برای طرح دغدغه ها و آخرین بحث ها پیرامون مسائل اصلی انقلاب اسلامی است.
هرچند این کانال شخصی است و جهت "مکتوبات و دغدغه نوشت های" حقیر است، اما حتما در جهت نشر دیدگاه های انقلابی سایر دوستان هم مورد استفاده قرار خواهد گرفت.
امید است با ارائه مطالب، نقدهای صریح و پیشنهادهای سازنده خودتان به غنای محتوایی کانال "حلاج" افزوده شود.
زین پس بجای این وبلاگ؛ مطالب حقیر رو از کانال زیر دنبال کنید. البته احتمالا مطالب بلند تحلیلی رو کماکان در همینحا قرار میدهم.
مکتوبات و دغدغه نوشت های علیرضا فقیر
حلّاج دار عشقم و دانم که عاقبت / بر پای دار میکشد این پایداری ام
haallaj@
https://telegram.me/joinchat/BiHa6z-zGEcUxr1or-hxAA
https://telegram.me/haallaj
در حالیکه بیش از دو سال از عمر دولت یازدهم با شعار "هم باید چرخ کارخانه ها بچرخد و هم چرخ سانتریفیوژ ها" می گذرد که امروز با نگاهی اجمالی بر همگان روشن است که نه چرخ کارخانه ها می چرخد و نه چرخ سانتریفیوژها و این میوه گره زدن تمام امورات کشور به توافق پوشالی با کدخدا است. توافقی که با زیرپاگذاشتن تمامی شروط رهبری کاملا بصورت استعماری در حال اجراست، که نه تنها گشایشی در اقتصاد ایجاد نکرد، بلکه به ثمره آن این روزها شاهد تحریم های جدیدی هستیم.
امروز با وجود تبلیغات فراوان دولت تدبیر و امید مبنی بر خروج از رکود، رونق فضای کسب و کار، شعارهای دروغین حمایت از تولید ملی و ورود پر سر و صدای هیات های تجاری کشورهای اروپایی به ایران هر روز شاهد تعطیلی کارگاههای تولیدی و واحدهای صنعتی و بیکار شدن تعداد زیادی از کارگران هستیم. تا جاییکه رئیس کمیسیون صنعت و معدن اتاق تهران صراحتا از تعطیلی 30 درصد واحدهای صنعتی کشور و نیمه تعطیل شدن 50 درصد دیگر از واحد های صنعتی کشور خبر می دهد. آمار تکان دهنده ای دیگر در اوج جنگ اقتصادی و شعارهای مدیران دولتی از تعطیلی بیش از 150 کارخانه و واحد تولیدی طی سه ماه گذشته(از مهر سال جاری تا 29 آذر) در کشور حکایت می کند.
اما نسیم سرد و خشن اعتدال دولت به فارس هم رسیده است. استانی که در حوزه کشاورزی سرآمد بود و پایه اصلی اقتصاد آن را تشکیل می داد، اکنون بواسطه سوء مدیریت ها و از طرفی کم آبی دچار ضعف جدی شده و البته همان دسترنج کشاورزان زحمتکش هم در زیر خاک دفن می شود. حال با این وجود چند سالی است مسئولان و نمایندگان مجلس از صنعتی شدن فارس دم می زنند، صنعت نوپایی که در دام "بچه پولداری ملی و بچه بی غیرت بین المللی" دچار رکود شده است.
ارمغان توافق با شیطان بزرگ تعطیلی کارگاههای تولیدی و واحدهای صنعتی و بیکار شدن تعداد زیادی از کارگران صنایع استان فارس است، بهطوری که در سال گذشته حدود 11هزار کارگر استان فارس بهدلیل تعطیلی واحد تولیدی با تعدیل نیرو بیکار شدند و براساس برخی آمارها تا پایان مردادماه امسال نیز 11هزار و 397 کارگر این استان بیکار شدهاند که از این بین 721 نفر بهدلیل اتمام قرارداد اخراج شدهاند و مابقی نیز بهدلیل رکود اقتصادی واحدهای صنعتی و تولیدی بیکار شدهاند.
کارخانه صنعتی آزمایش مرودشت
کارخانه آزمایش مرودشت که با هدف تولید لوازم خانگی تاسیس شد، اکنون با وجود گذشت 6 سال از آغاز مشکلات کارخانه هنوز راهکار اساسی برای رفع بحران این کارخانه اندیشیده نشده است. کارخانه ای که بیش از 700 نفر از کارگران خود را تعدیل نیرو کرد و اکنون تعطیل شده است. علی رغم وعده نعمت زاده وزیر صنعت و معدن بر بازگشایی کارخانه آزمایش هیچ ارادهای برای فعالیت مجدد آن وجود ندارد و ظاهرا زمین این کارخانه برای مالکان باارزشتر از فعالیت اقتصادی آن کارخانه است.
کارخانه صنایع مخابراتی راه دور(ITI)شیراز
کارخانه مخابراتی راه دور شیراز که پروژه ملی کارت هوشمند سوخت را اجرا کرد، خود قصه پرغصه ای شده است که اکنون مطالبات 30 میلیارد تومانی 1226 کارگر آن از سال 85 تاکنون پرداخت نشده است و متاسفانه قرار بود بزرگترین کارخانه تعطیل شده استان را چوب حراج بزنند و با قیمت 200 هزارتومان برای هرمترمربع به مزایده گذاشته شود که خوشبختانه این حراج لغو شد. نهایتا امروز با شنیدن کلمات؛ اخراج و تعطیلی کارخانه، خودکشی کارگر، تجمع کارگران به یاد کارخانه مخابراتی راه دور خواهیم افتاد که در دولت قبلی و فعلی با بی مهری مواجه شد.
کارخانه نقره نخ
کارخانه نقره نخ که در زمینه تولید انواع نخهای پنبهای و پلی استر درکیلومتر 15 جاده سپیدان شیراز فعالیت میکرد. اکنون تعطیل شده و مطالبات کارگران در کارخانه نقره نخ تا پایان سال 93 به بیش از 500 میلیون تومان رسیده است و همه کارگران بیکار شده اند.
شرکت کابل سازی ایران
شرکت کابل سازی ایران که در سالهای گذشته یکی از بهترین واحدهای تولیدی در زمینه کابل های مخابراتی(مسی)استان فارس بوده و به پیشرفتهترین دستگاهها نیز مجهز است، اکنون تبدیل به جولانگاه موش شده است. شرکتی که حدود 500 کارگر فعال داشته اکنون کاملا تعطیل شده است.
شرکت لعاب ایران
شرکت "لعاب ایران" در وروی شهرستان زرقان از جمله شرکتهایی است که در چند ماه اخیر با تعدیل نیرو روبهرو بوده است. 56 کارگر این شرکت در 5 ماه گذشته اخراج شده اند. این کارگران بهدلیل سوء مدیریت و بلافاصله بعد از تغییر مدیرعامل این شرکت اخراج شدهاند.
کارخانه قند فسا
اما در آخرین مورد کارخانه قند فسا است که اخیرا برای دومین بار تنها بعد از 40 روز کاری به دلیل نبود مواد اولیه تعطیل شد و 240نفر از کارگران مشغول به کار در این کار خانه کار خود را از دست دادند. اکنون کارگران بیکار شده دست به اعتراض و تجمع زدند که با تهدید و از طرفی وعده های پوچ مسئولین روبرو شده اند.
به این لیست بلند سیاه صنعت و تولید در فارس می توان کارخانه کمربند اخشان، کارخانه ذوب آهن پاسارگاد، کارخانه لامپ سازی شیراز و ده ها کارخانه و صنایع تولیدی اضافه کرد که همگی در سایه بی توجهی دولت ها به تولید ملی و تقویت درونی اقتصاد به خاک سیاه نشسته اند.
وضعیت رکود اقتصاد و تعطیلی واحدهای تولیدی ریشه در فسادهای ساختاری دارد که نشات گرفته از تفکرات لیبرال سرمایه داری مدیران و اقتصاد دانان حاکم بر مجموعه کشور است که متاسفانه با تغییر دولت ها این رویه در اقتصاد ثابت مانده است.
برای نمونه نقش مخرب و دلال گونه بانک ها یکی از اصلی ترین گلوگاه های فساد و رکود در صنعت و تولید است. اکنون بیش از 90 درصد کارگاه های تولیدی در فارس در ضمانت بانک ها هستند و بانک ها بجای اینکه با پرداخت تسهیلات با سود کمتر سرمایهگذاران را به رونق دوباره آن کارخانه تشویق کنند بهدنبال استفاده از زمین کارخانهها و ساخت و ساز در آنها هستند. امروز بانک ها بجای حمایت از تولید ملی اصلی ترین نقش را در تجاری سازی بی رویه و ترویج مصرف گرایی دارند.
از طرفی همانطور که اشاره شد، در کارزار جنگ تمام عیار اقتصادی معطل کردن تمام امورات کشور به لبخند کدخدا ، رفع دروغین تحریم ها و بی توجهی به تقویت ساخت درونی اقتصاد موجب شده است که امروز با گذشت بیش از دو سال از شعارهای دولت با رکودی عمیق در اقتصاد و صنعت روبرو شویم.
در همین حال مسئولین استانی هم علی رغم شعارهای جذب سرمایه گذار(بخوانید سرمایه بردار) بیشتر مشغول حواشی و میتینگ های انتخاباتی هستند و چشم به مجلس آینده دوخته اند تا خدمت و رسیدگی به مشکلات کارگران و توده های مردم. گروه ها و احزاب سیاسی استان هم بجای توجه به دغدغه های اصلی مردم و حل این معضلات در صنعت و تولید درگیر بازی های چپ و راست و بستن لیست های ساندویچی غیرانقلابی هستند.
پ.ن: متن فوق مربوط به سال94 جهت انتشار در ماهنامه صدای مردم می باشد.فلذا بعضی اطلاعات راجع به کارخانه ها الان قدیمی شده است.
دروغ بزرگ؛ رای لیستی
سطحی ترین و فوری ترین پاسخی که اغلب به شکست اصولگرایان در شیراز داده می شود، عدم وحدت و نبود یک لیست واحد است. مدافعان این انتقاد که البته همان مدافعان نظریه سقیفه و رای به حداقل های مقبول نما یا بهتر بگویم چهره رسانه ای(اگر مقبول بودند که رای داشتند)هستند که معتقدند اگر همه به یک لیست واحد تمکین می کردند امروز پیروز انتخابات اصولگرایان بودند.
اما پاسخ این مسله از دریچه سیاست بسیار روشن است. قادری، نجابت و عباسی افرادی هستند که در تمام لیست های اصولگرایان کاملا مشترک بودند. نگاهی به لیست ها این قضیه را روشن میکند. مهمترین لیستها در شیراز جبهه متحد، حزب الله شیراز، تحول خواهان، حاج تقا، رویش های انقلاب، من انقلابی ام و...بود که این سه نفر در همه این لیستها کاملا مشترک بودند.
از طرفی نتایج انتخابات و فاصله دوبرابری رای هرچهار نفر لیست امید و رای بالای دستغیب و کشکولی که در هیچ لیستی نبودند، خود گواه آن است که اساسا اصولگرایان مورد اقبال مردم نبوده اند. و چنانچه یک لیست واحد هم بود، با تجمیع آرا کمی به آرای اصولگرایان اضافه می شد نه اینکه این اختلاف دوبرابری جبران شود. چراکه همانطور که گفته شد سه نفر مشترک لیست همه گروههای اصولگرا نصف آرا لیست امید را دارند. حتی جمع آرای قادری و نجابت هم به اندازه آرای پارسایی نخواهد رسید. و این نکته را هم باید درنظر داشته باشیم که این چهارنفر لیست امید حقیقتا نیروهای دسته چندم اصلاحات در فارس بودند، فلذا با هیچ توجیهی باید پذیرفت اصولگرایان در شیراز بصورت قاطع با نه بزرگ مردم مواجه شدند.
مشکل در کجاست؟
اکنون بجای تحلیل های سطحی سیاسی و تاکید بر لیست هایی که بارها نشان دادند هیچ کارایی ندارند، باید مشکل را در جای دیگری جستجو کرد. مشکل عمیق تر از این حرفهاست. حقیقتا اصولگرایان در شیراز از قبل انتخابات شکست خورده بودند، مشکل اصلی جریان اصولگرا عدم فهم مردم، عدم ارتباط جدی با توده های مردمی، نگاه قیم مابانه به مردم، نداشتن گفتمان قوی و جدید، عملکرد ضعیف نمایندگان سابق که منتسب به این جریان بوده اند و دعوای قدرت که بطور خاص در این انتخابات برهمگان روشن شد. از شکایت هایی یکی از دیگری، تا فشارها و دست و پازدن ها برای رفتن به لیست، تبلیغات پرخرج و گاها از بیت المال و صدها نمونه ای که هیچ جایی در بین مردم ندارد.
باید پذیرفت مردم شیراز که از وجوه اجتماعی فرهنگی قرابت زیادی هم به تهران دارند، به نمادهای خاصی در صحنه سیاست رای داده اند، هرچند انها را نمی شناختند. رای ها در شیراز هم اثباتی بود هم سلبی، در حوزه ایجابی یعنی رای به تحول و تغییر و اندیشه جدید و در حوزه نفی، نفی تحجر، مقدس نمایی، قدرت طلبی در پوشش دین، دوری از مردم، فساد ساختاری و سیستمی و نهایتا نه بزرگ به عملکرد ضعیف اصولگرایان بود.
قدرت طلبان و پیرمردهای ازکارافتاده سیاست که با تئوری بافی سعی در حذف انقلابیون دارند، اکنون با شکست بجای اینکه انگشت اتهام را به سوی خود نشانه بروند، مردم را مقصر دانسته و صفاتی نثار مردم می کنند که بیش از همه شایسته خودشان است. و همین عدم فهم مردم و بی ارزش دانستن توده های مردمی خود پاشنه آشیل اصولگراها است که در این انتخابات هم از آن ضربه خوردند. متاسفانه عمارپندارهای شکست خورده قصد ندارند از این شکست درس بگیرند، بازهم با تکرار همان تحلیل های ماورایی و تخیلی سال92؛ "شهر سقوط کرد..." ، "مردم کوفه..." علاوه بر کور کردن ذائقه و فهم سیاسی حزب الله به بیشتر دور شدن از مردم دامن می زنند و اگر همین روند را در پیش گیرند حاشیه نشینان سیاست خواهند بود. همانطور که دیدیم مشارکت50 درصدی نشان داد، بدنه مردمی که احمدی نژاد توانسته بود برای گفتمان انقلاب اسلامی همراه کند، امروز بدلیل زدگی از هر دو طیف پای صندوق نیامدند. و این یعنی اصولگراها از توانایی بسیج کنندگی مردم و حتی مذهبی ها هم عاجز هستند.
یکی از مهمترین دلایل این شکست فرتوتی و کهنسالی افراد و گفتمان جریان اصولگرا بود. جریانی که دیگر قابلیت فهم مردم و حل مشکلات مردم را ندارد. جریانی که دیگر نه تنها قابلیت پاسخگویی به مردم را ندارد، بلکه بدنه جوان مومن و انقلابی هم از آن سرخورده و ناامید است. بنظر می رسد این احزاب و افراد کهنسال (در سن و اندیشه) قصد ندارند، تحول و دگرگونی در خود ایجاد کنند، و با این سیلی ها هم از خواب بیدار نخواهند شد. اصولگرایی فعلی در شیراز توان بسیج توده ها و ایجاد تحول و تغییر جدی به سمت آرمانها و کشش روحیه انقلابی را ندارد، و صرفا برحفظ وضع موجود با لیست هایی که بدون ضابطه و قاعده براساس سهم خواهی ها تنظیم می شود، تصور می کند می تواند قلوب مردم را تسخیر کند.
چه باید کرد؟!
اکنون جریان مومن و انقلابی باید ضمن مرزبندی روشن با جریان قدرت طلبی که به نام اصولگرایی در شیراز مدعی است، کار را شروع کند. مقصر اصلی خود ما هستیم، چقدر با توده های مردمی در سطح شیراز فارغ از ظاهر و گرایش آنها ارتباط داشته ایم؟ چند هسته مقاومت فرهنگی قوی و متشکل که در یک جبهه عمل کنند داشته ایم؟چقدر فعالین انقلابی شیراز توانسته اند کنار هم بنشینند و خودشان راسا تصمیم بگیرند؟باید طرحی نو در انداخت...
جریان مومن و انقلابی خوش فکر و سالم خود باید زمام امور را بدست بگیرد. ابتدا در عرصه اجتماعی و فرهنگی خود را به مردم اثبات کند تا مردم در امر سیاست به آنها اعتماد کنند. باید چهره به چهره با مردم ارتباط گرفت، بصورت عینی مشکلات مردم را حل کرد تا اعتماد سلب شده برگردد. هسته های مقاومت انقلابی در شیراز باید با قدرت بیشتر کار خود را پیش ببرند و ضمن پیوستن این رودهای جاری به هم تبدیل به رودخانه خروشانی شوند. و در این بین باید حتما از مرداب اصولگرایی فعلی گذر کرد که دیگر تاب و توان حمل اندیشه انقلابی را ندارد.
با کمی تامل و بررسی در علل و ریشه های ناکارآمدی و ضعف های منتخبین ما در مجلس شورای اسلامی، به "نوع انتخاب" مردم خواهیم رسید، که شاید اصلی ترین عامل پیدایش مجلسی ناکارآمد باشد .
متاسفانه براساس یک سنت غلط و نهادینه شده در ایام انتخابات آنچه بیش از حد اذهان عمومی مردم را متاثر می کند، دعواهای انتزاعی و جناحی گروه های سیاسی چپ و راست یا اصولگرا و اصلاح طلب امروزی و شاخه های متعدد آنها است. گروه های سیاسی غیرانقلابی با هجمه ی وسیع تبلیغات رسانه ای خود و معرفی لیست های ساندویچی و تلاش فراوان برای حذف رقیب از صحنه رقابت، صحنه انتخابات را به میدان "تشنگان قدرت" تبدیل می کنند تا میدان "شیفتگان خدمت". در این میان عده ای تنها برای رسیدن به صندلی های سبز مجلس براساس بدعت های غلط انتخاباتی که منتج به فساد سیاسی می شود، فعالیت می کنند تا شاید در این هیاهو رایی نصیب آنها بشود.
لیست های ساندویچی یا انتخاباتی رشد محور؟
اغلب گروه های سیاسی در ایام انتخابات تمام وقت و سرمایه خود را برای بستن لیست های انتخاباتی صرف می کنند، و با اعلام این لیست ها در روزهای انتخابات فضای رسانه ای را به گونه ای رقم می زنند، که رای دادن به چنین لیست هایی برای مردم حجت قطعی و شرعی است و خلاف آن ضربه به وحدت و کمک به رقیب است. لیست های ساندویچی گروه های سیاسی که پشت درب های بسته و اغلب نه براساس شایستگی ها و اصلح بودن اشخاص، که براساس سهم خواهی های افراد و نفوذ کانون های قدرت و ثروت بسته می شود، انتخابات را که محلی برای حضور فعالانه و آگاهانه مردم برای تصمیم گیری درباره ی آینده سرنوشت کشور می باشد، را تبدیل به کارزار سیاست بازان تاجرپیشه متصل به کانون های قدرت و ثروت می کند، و در این هنگامه مردم به عنوان محور انتخابات به حاشیه رانده می شوند.
گروه های سیاسی خود را قیّم مردم معرفی کرده و قدرت تحلیل و تفکر را با پروپاگاندای تبلیغاتی از مردم می گیرند، در حالیکه انتخابات بهترین فرصت برای رشد فرهنگ سیاسی مردم و انتخاب آگاهانه می باشد. صریح تر بگویم تروریست های سیاسی با دادن لیست های قبیله ای در عین به انزوا بردن مردم، اصلح را در تسلسلی دائمی ترور می کنند، که نتیجه آن چیزی جز براندازی نرم آرمان های اصیل انقلاب نخواهد بود. حضور یا عدم حضور افراد در لیست ها نشانه اصلح بودن افراد نخواهد بود و دوران پدرخواندگی عده ای متکبر سیاست زده بر امت گذشته است. مردم براساس شاخص های حقیقی و نه تصنعی به افراد اصلح و نه لیست های سهم خواهانه رای خواهند داد. همانطور که حضرت روح الله خمینی کبیر(ره) فرمودند:"مردم در انتخابات آزادند و احتیاج به قیم ندارند و هیچ فرد و یا گروه و دسته ای حق تحمیل فرد و یا افرادی را به مردم ندارند. جامعه اسلامی ایران که با درایت و رشد سیاسی خود جمهوری اسلامی و ارزش های والای آن و حاکمیت قوانین خدا را پذیرفته اند و به این بیعت و پیمان بزرگ وفادار مانده اند، مسلم قدرت تشخیص و انتخاب کاندیدای اصلح را دارند. البته مشورت در کارها از دستورات اسلامی است و مردم با متعهدین و معتمدین خویش مشورت می نمایند.اگر انتخاب اصلح براى مسلمانهاست، «کى و از کجاست» مطرح نیست، از هر گروهى باشد، حزب باشد یا غیرحزب، نه حزب اسباب این مىشود که غیر آن فاسد، و نه صددرصد حزبى بودن باعث صلاح آنهاست."
وعده های دروغین یا وظایف واقعی نمایندگان
در انتخاب آگاهانه مردم به عنوان تصمیم گیرنده های اصلی، باید وظایف واقعی نمایندگان مجلس شورای اسلامی که در قانون آورده شده است را بدانند، تا هر کاندیدی از هر سویی با دادن شعارها و وعده های غیرعملی نتواند، آنها را فریب بدهند. برخی از کاندیدها که دنبال جذب بیشتر آرای مردم هستند، از هر وسیله ای استفاده می کنند و در میان مردم با دادن وعده های اجرایی مانند؛ اشتغال زایی، ایجادمسکن، احداث جاده و آسفالت کردن خیابان، حل مشکل ازدواج جوانان، ساختن سالن ورزشی و ... مردم را امیدوار به حل شدن مشکلاتشان در یک شب و یک رای می کنند. حال اینکه تمام وظایف اصلی و قانونی نمایندگان در دو بخش کلی "نظارت" و "قانون گذاری" خلاصه می شود، و کارهای عمرانی و اجرایی از حیطه ی اختیارات نمایندگان خارج است و دولت است که باید قانون های نمایندگان را به مرحله اجرا در بیاورد. فلذا هر وعده و شعاری که از دو حوزه نظارت و قانونگذاری خارج باشد، وعده ی سرخرمنی بیش نیست.
خاندان سالاری یا شایسته سالاری؟
یکی دیگر از آسیب ها و به نوعی بدعت های انتخاباتی که در استان فارس و بطور خاص شیراز بیشتر نمود دارد، رای دادن های قبیله ای و خاندانی است. کاندیدهای انتخاباتی که یا از قبیله ی خاصی هستند یا بعضا منتسب به یکی از خاندان های معروف می باشند، با تهییج حس قوم گرایی و احترام به خاندان های بزرگ و حتی سوء استفاده از احساسات دینی بخاطر "سیادت" عده ای از مردم را فریب می دهند تا چهارسال برصندلی های نرم مجلس جلوس کنند. کاندیدهای قبیله ای برخلاف حیطه ی اختیارات قانونی نماینده مجلس، آنگاه که میان قوم خود می روند با دادن وعده هایی از جمله "اگر رای بیاورم برای قوم شما اشتغال زایی خواهم کرد، فلان کارخانه را احداث خواهم کرد، برای منطقه شما جاده بهتری خواهم کشید و..." و تمرکز بر تعصب های قومی برخلاف اصول اسلامی و شایسته سالاری آرای قومی را سرقت می کنند. نتیجه ی چنین رای دادن هایی تشکیل خاندان های قدرت و ثروتی خواهد شد، که بعدا مورد اعتراض ما قرارخواهند گرفت، که چرا و چگونه این هزارفامیل های قدرت به هم پیوسته تشکیل شده اند، و چرا کسی دنبال مشکلات اصلی مردم نیست؟! روشن است که انتخاب براساس خاندان سالاری هیچ وجه عقلانی و شرعی ندارد، و انتساب به قوم ها و قبیله ها، به هیچ عنوان جزء شاخص های نماینده اصلح نیست.
فلذا در انتخاب اصلح هیچکدام از معیارها و بدعت های سیاسیون تاجرپیشه نباید ملاک قرار بگیرد، و مردم باید براساس شاخص های حقیقی و شایسته سالار از جمله؛ عدالتخواهی، ساده زیستی، عدم اتصال به کانون های قدرت و ثروت، تخصص و کارآمدی، شجاعت، عدم اسراف در تبلیغات و... نماینده اصلح را انتخاب کنند.
همین مطلب: عدالتخواهی؛ تریبون مستضعفین
ب: موضوعیت یا طریقیت انتخابات؟ انتخابی رشد محور یا غفلت محور؟
اصولا یکی از مزیت های نسبی عدالتخواهان(در معنای عام نه یک تشکل خاص) این است که به مسئله انتخابات صرفا به عنوان طریقیت برای رسیدن به قدرت نگاه نمی کنند، بلکه علاوه بر آن خود انتخابات هم فارغ از افراد برای آنها موضوعیت دارد. در مسئله مهم و اساسی در این حوزه همان مشارکت حداکثری به عنوان نماد جمهوریت که موجبات استحکام درونی نظام خواهد شد را ذکر کردم.
اما مسئله مهم دیگری که در هیاهوی سیاسی بازی احزاب و گروه ها دخیل در انتخابات مورد غفلت قرار می گیرد، نگاه فرصت محور به انتخابات به عنوان بهترین محمل برای رشد فکری توده های مردم و ارتقا فرهنگ سیاسی کشور است. گروه های سیاسی انتخابات را که نماد و مظهر حضور فعالانه و آگاهانه مردم در تعیین سرنوشت کشور می باشد را تبدیل به کارزار و جنگ قدرتی می کنند که در این راه به هر وسیله ای دست می زنند تا بلکه بتوانند رای مردم را بگیرند. در این بین رشد فکری مردم و انتخاب آگاهانه اصولا برای قبیله های سیاسی بی ارزش است، مهم کسب رای به هروسیله است، که اتفاقا استحمار و تحمیق مردم بهترین وسیله است تا آدم های ناصالح و فاسد به قدرت برسند چرا که اگر زمینه برای شناخت آگاهانه مردم محیا شود، دیگری کسی نمی تواند با صالح نمایی، تظاهر و فریب افکار عمومی به قدرت برسد.
در همین موضوع حضرت آقا در 29آذر 1353 درمسجد امام حسن(ع) می فرمایند: "علی (ع) نمی تواند بر یک عده مردم خام و بی خبر حکومت کند؛ درست برعکس معاویه که نمی تواند بر یک عده مردم آگاه و روشن حکومت کندو برای همین هم بود که مردم را در غفلت و ناآگاهی نگه می داشت ...و اکنون هم که مردم را درغفلت نگه می دارند تا بر آنها حکومت کنند، راه معاویه است."
فلذا جریان عدالتخواه فارغ از اینکه چه کسی به قدرت می رسد که البته در جای خود اهمیت دارد، باید زمینه های انتخاب آگاهانه را محیا کند تا با رشد فکری و ارتقای فرهنگ سیاسی کشور خودم مردم دست به انتخاب افراد اصلح بزنند و دیگر کسی نتواند با روش های اغواگرایانه ، خرید رای، رای های خاندانی و قومی قبلیه ای، لیست های غیرانقلابی و کاسب کارانه، وعده های دروغ و...به مناصب حکومتی در نظام جمهوری اسلامی دست پیدا کند. براستی اگر در این غوغا و عطش کسب قدرت، جریان انقلابی هم نخواهد به محور انتخابات یعنی مردم و رشد فکری توده های مردم توجه نکند چه کسی این بار را از زمین خواهد برداشت؟ و با این روند و تسلسل همیشه باید از رای آوردن آدم های متقلب اصلح نما ترس داشته باشیم، آدم هایی که اصولا حیات و بقایشان در فضای غیرشفاف ، انتخابی غلفت محور و لیست های ساندویچی غیرانقلابی از بالا به پایین است که برای تعقل و آگاهی مردم پشیزی ارزش قائل نیستند.
تبیین شاخص های عینی نماینده اصلح، تلاش برای تغییر جهت دادن و بسترسازی ساختاری فضای غلط تبلیغاتی که ثروت، شهرت و خاندان موجبات رای آوری می شود به سمت تبلیغات شفاف و با کمترین ضریب فریب افکار عمومی، طرح مجلس مطلوب و آرمانی در فضای عمومی، خط سوزی مبناهای غلط رای آوری و انتخاباتی(مانند: قبیله گرایی و خاندان سالاری، دفع اصلح از ترس فاسد، وعده های بی ارتباط با وظایف نمایندگی، خریدن رای به طرق مختلف، لیست های غیرانقلابی سهم خواهانه و جا زدن آن به عنوان نماد ارزش ها و...) و شاید یکی از مهمترین اقدامات که زمینه ساز انتخاب آگاهانه است و جلوی اغواگری ها را هم خواهد گرفـت، ایجادبسترهای شفافیت از جمله شرح سوابق، اموال و دارایی ها، شیوه و منابع مالی تبلیغات و همچنین محورهای متعدد شفافیت در صورت رای آوری کاندیدها است که باعث کاهش فساد و زمینه برخورد با مفاسد را هم خواهد گرفت.
تمام این اقدامات از جمله مواردی است که جریان عدالتخواه و انقلابی باید با تمرکز بر آن عَلَم انتخابات آگاهانه و رشد محور را به دوش بکشد، و شعار مردم گرایی و جمهوریت را که جزو اصلی ترین شعارهای خود می داند و به آن هم مفتخر است را در عرصه عمل محقق کند.
توافق استعماری برجام نتیجه نفوذ بود، اما خود تبدیل به گلوگاهی برای نفوذی به مراتب سهمگین تر و پیچیده تر در سطوح و شئون مختلف انقلاب اسلامی شده است.
برجام کلیدی شده برای عادی سازی رابطه با آمریکا و ایجادکانال ارتباطی مستقیم که خلاف اصول انقلاب برای هرکاری از توقف کشتی کمک رسان به یمن تا آزادی تفنگداران آمریکایی و اخیرا هم آزادی جاسوسان که در میان آنها شاه مهره ای بنام جیسون رضائیان قرار داشت که تا بالاترین مقامات اجرایی نظام نفوذ کرده بود که اکنون در این اوج عادی سازی و به تعبیر سعیدحجاریان نرمالیزاسیون افکارعمومی ؛ هیچ واکنش درخوری از سوی مردم و دستگاههای نظام نه تنها درپی نداشت بلکه مورد تشویق هم قرار گرفت. به یاد بیاوریم خرداد 87 را یعنی روزی که تنها بخاطر مذاکره نماینده دسته چندم ایران با طرف آمریکایی بر سر روند صلح در عراق در شهر بغداد انجام گرفت و به عنوان عدول از خط قرمز اصلی و اصیل انقلاب اسلامی چه واکنش های تند و انقلابی انجام شد و حال که با نرمالیزه شدن شرایط بر سر هر موضوعی با کانال ارتباطی مستقیم مسائل را حل و فصل می کنند.
در شرایط منطقه ای و پروژه خاورمیانه جدید آمریکا و همچنین اضمحلال کشورهای مبارز آمریکای لاتین در نظام بین الملل که تا چندی پیش تبدیل به حیات خلوت جمهوری اسلامی شده بودند، هر روز شاهد از دست دادن متحدان خود یا مذکرات صلحی که در سوریه و جاهای دیگر صرفا جهت خلع ید محورمقاومت از نقش آفرینی در منطقه است را شاهد هستیم.
اکنون این عادی سازی و هضم در نظام بین الملل به سمت ساختاری شدن پیش می رود، آنجا که با قوانین مدنظر آنها برای پیوستن به wto با شوق و ذوق فراوان به عنوان مهمترین کار بعد از برجام یاد می شود. یا نمونه های دیگری که اکنون در مجلس به اصطلاح اصولگرا رو به تصویب است از جمله قانون کپی رایت و patent و...
حتی علی رغم دستور صریح امام خامنه ای اخبار متعددی از ورود کالاهای آمریکایی به گوش می رسد تا بازارمان نیز در خدمت کالاهای مصرفی و نه حتی سرمایه ای کدخدا قرار بگیرد. به گونه ای که در شش ماه اول امسال 119 قلم کالا به ارزش 37 میلیون دلار از آمریکا از جمله لوازم آرایشی، مکمل های غذایی، جت اسکی ، خمیربازی و...وارد ایران شده است.
یا همین مجلس مدعی اصولگرایی تصویب می کند که دولت حق ندارد از صادرات مواد خام با ارزش افزوده پائین جلوگیری کند. دقیقا یادآور کشورهای مستعمره است که موادخام معدنی خود را مفت و ارزان آن هم بدون هیچگونه فرآوری و ارزش افزوده در اختیار صاحبان سرمایه قرار می دادند تا چرخ تولید ملی بازایستد و موادخام صنایع کدخدا فراهم گردد.
در کشاورزی هم به تقلید از اربابشان یک روز 1700 تن سیب زمینی به بهانه تنظیم بازار امحا می شود و روز دیگر 18هزارتن گندم در سیلوها فاسد می شود تا برای گندم دست جلوی اجنبی دراز کنیم. امنیت غذایی کشور و محصولات حیاتی مورد نیاز را هم که به بهانه کمبود آب به بازی گرفته اند.
حتی فاجعه بزرگتر قراردهای جدید نفتی موسوم به ipc که مصداق اتم نفوذ در صنعت نفت و حوزه انرژی با درآمدهای نجومی آن هست. که حداقل به مدت 20 سال چندملیتی ها باید بر اکتشاف، توسعه، استخراج و تولید نفت ما تسلط یابند که ما را به قراردادهای استعماری دارسی و کنسرسیوم می برد.
اخیرا هم در مجلس اصولگرا نمایندگان به دنبال تصویب لایحه ای هستند که در آن 7 منطقه آزاد و 70 منطقه ویژه جدید تاسیس خواهد شد. درحالیکه اکنون این مناطق بجای دورازه صاردات تبدیل به مامنی برای ضربه به تولید، واردات افسار گسیخته، فسادهای مالی، فرارهای مالیاتی و معضلات فرهنگی شده اند. بطوریکه در سال گذشته 8 میلیارد واردات از این مناطق ثبت شده و میزان صادرات بسیار ناچیز گزاش شده است.
این مختصر نشانی از روندی است که ادامه دارد و تازه اول سحر است. وسط این رقص و پایکوبی غرب گراها از ذوق هم آغوشی ساختاری با آنگلوساکسون های جنایتکار، امت حزب الله هم درگیر خاله زنکی های سیاسی شده است. بجای پیگیری اولویت های نظام و انقلاب بازی آدرس غلط های شطرنج باز "اکبر" غرب گراها و احمق های قدرت طلب اصولگرانما را می خورد.
نهایتا تا زمانیکه امت حزب الله تبدیل به پیاده نظام قدرت طلبان می شود آن هم با بهانه جلوگیری از نفوذ غرب گراها به مناصب حکومتی و درگیر شدن در دعوای زرگری چپ و راست، بازی همین است و پیروز میدان "اکبر" و رفقای غرب گرا هستند. غافل از آنکه انقلاب را در نقاط استراتژیک مورد حمله ، نفوذ و تصرف کرده اند و ما صرفا بستری بوده ایم برای کسب قدرت افرادی که در عمل همان لیبرال های چپ هستند.
امت حزب الله، انقلابیون، تشکل های دانشجویی ارزشی مراقب باشید؛ اگر فرزندان خامنه ای نجبند و دچار خطای محاسباتی شوند، این دومینو سرانجامش همان خواهد شد که سیدنالقائد روحی له الفداه فرمودند که یک معممی سرکار باشد ولی انقلاب مانند پوستین وارونه ای در آغوش غرب...
الف: مشارکت حداکثری مظهر جمهوریت نظام
اساسا همانطور که حضور مردم در حدوث انقلاب عامل اصلی و تعیین کننده بود، این عامل بنیادی پس از انقلاب به گوشه ای نمی تواند برود. و اتفاقا عامل بنیادین بقای انقلاب نیز می باشد. تحقق عینی مردم سالاری و نقش مردم باید در تمام حوزه ها از تعیین مدیران و قانون گذاران تا نظارت و مطالبه از آنها تداوم پیدا کند.
اما انتخابات و حضور مستقیم مردم در تعیین سرنوشت خود، بارزترین مظهر جمهوریت نظام مقدس جمهوری اسلامی است. که اتفاقا موجبات تحکیم پایه های نظام خواهد شد. نظامی که متکی است بر اراده توده های عظیم مردمی، حکومتی که بر قلب های تک تک آحاد مردم است چگونه می تواند از آن منقطع باشد. راز تاکیدات مکرر و صریح امام خامنه ای روحی له الفداه بر مشارکت حداکثری را نیز می توان در همینجا یعنی فلسفه انقلاب اسلامی که لیقوم الناس بالقسط می باشد، دریافت. که ایشان در فتنه88 یک تنه در برابر شورش اشرافیت در برابر جمهوریت ایستادند و ذره ای از این حق الناس بزرگ نگذشتند.
اما متاسفانه در فضای سیاسی کشور گروه ها و جریانات مختلف به هرچیزی می اندیشند جز تحقق مشارکت حداکثری، حتی برخی گروه ها از مشارکت حداکثری توده های مردمی هراس دارند تا نکند قبیله سیاسی اشان رای نیاورد. جریانات مستقل مذهبی هم صرفا با تکرار و اکو کردن بیانات رهبر معظم انقلاب به خیال خود کمک می کنند به مشارکت حداکثری توده های مردم.
یکی از نقاط تمایز جریان عدالتخواه تاکید جدی آن بر نقش آفرینی مردم در امورات کشور است، غفلت از این امر و واردشدن صرف به بازی های سیاسی و کسب قدرت سهم ملکی است که طی زمان جریان را تبدیل به پوسته وارونه ای خواهد کرد که در عمل تفاوتی با بقیه جریانات ندارد. هرچند کار انتخاباتی و حمایت از اشخاص اصلح اگر بر مسیر صحیح انجام بپذیرد خود می تواند به حضور حداکثری مردم بینجامد.
حضور حداکثری و تحقق عینی جمهوریت یک پروسه زمان بر است، که علاوه بر اصلاح ساختارهای معیوب و آریستوکراتیک نظام باید مدل های مردمی مانند جشنواره مردمی عمار در عمل پیاده کرد تا علاوه بر تصمیم سازی و نقش آفرینی باعث دیده شدن توده های مردم از اقصی نقاط کشور شد.
تبین فضای سیاسی اجتماعی و اهمیت رای آحاد مردم در سرنوشت کشور، دمیدن روحیه امید، باز کردن فضای نشاط سیاسی، دادن الگوهای صحیح انتخاب بجای لیست های ساندویچی غفلت محور، ایجاد روحیه اصلاح گری و امید به تغییر وضع موجود با انتخاب اصلح و مهمتر اینکه پیاده کردن مدل های مردمی در فضای سیاسی انتخابات فارغ از قبیله های سیاسی و...از جمله اقدامات مهم و مغفولی است که جریان عدالتخواه می تواند با عمل به آنها گامی مهم در تحقق مشارکت حداکثری و جمهوریت نظام بردارد.
هرچند شاید با توجیه های سیاسی و محاسبات قبیله گرایی حزبی این اقدامات بی ارزش و پوچ قلمداد شود، اما همانطور که گفته شد جریان عدالتخواه اگر در فضای سیاسی از اصول همیشگی خود چشم پوشی کند ، به مرور زمان دچار همان آفت های قبیله های سیاسی فعلی می گردد. جریان عدالتخواه نمی تواند و نباید نسبت به مشارکت جداکثری و به میدان آمدن آگاهانه توده های مردمی در فضای سیاسی کشور و انتخاباتها بی تفاوت باشد.
اصولا عدالتخواهی یک سبک زندگی است که در عرصه های مختلف از دوره دانشجویی تا اقتصاد و سیاست و روابط عادی اجتماعی تا ازدواج و حتی موت باید نمود داشته باشد. وگرنه صرفا یک پُز و شعار زودگذر در عرصه هایی است که به آن نیاز داریم.
عدالتخواهان اصولگراترین انسانها و در عین حال اصلاح طلب ترین هستند. در حوزه سیاست ورزی و بطور خاص در انتخابات ها با پذیرش سلایق مختلف در این تفکر باید گفت؛ عدالتخواهی یعنی تاکیدجدی بر اصول انقلابی و آرمانها مانند ساده زیستی، عدم وابستگی به کانون های قدرت و ثروت و احزاب، کارآمدی و...بدون اغماض و ماست مالی کردن جهت رسیدن به مقصود و از طرفی با تکیه بر این اصول تلاش جدی برای اصلاح گری وضعیت موجود می باشد.
حال اگر در میانه سیاست ورزی مان با تحلیل هایی که بیشتر نشات گرفته از صرفا دست یافتن به قدرت(هرچند با نیت خالص)است و نه تحقق عدالت؛ تحلیل هایی که براساس محاسبات سیاسی و با عدول از آرمان ها رفتار کنیم، باید بازنگری در منظومه فکری مان داشته باشیم. تحلیل هایی که هیچ قرابتی با گفتمان عدالتخواهی ندارد، (هر چند در پوسته شاید شباهت هایی هم وجود داشته باشد)و صرفا عامل محرکی است برای به هیجان درآوردن و حرکت به سمت سیاست ورزی های رایج است.
اساسا معتقدم جریان عدالتخواه باید هندسه فکری مشخصی در حوزه سیاست ورزی تدوین و مدل های اجرایی اش را تبیین و به عمل برساند وگرنه در هیاهوی سیاست و انتخابات به ناگاه خواهیم دید براساس همان الگوی رفتاری قبیله های سیاسی چپ و راست عمل می کنیم که خودمان منتقد آن وضعیت هستیم. همانند جبهه پایداری که در ابتدا با شعارهایی انقلابی و با نیت خالص وارد عرصه سیاست شد، و امروز می بینیم که هرچه می گذرد کمتر در برابر قبیله های سیاسی تاب می آورد و وارد تعاملات حزبی و سهمیه ای می شود.
ان شالله مقدمه ای باشد که با نظر دوستان تکمیل و تصحیح شود...
در حالی که به انتخابات نزدیک می شویم و برخی از مدیران فارس از جناب استاندار با اعمال نظر خاص در تعیین هیئت نظارت بر انتخابات تا حواشی که معاون سیاسی فرماندار در روزهای ثبت نام در فرمانداری ایجاد کرد و فعال شدن فتنه گران با توهین و تخریب برای برهم زدن محیط دانشگاه ها روبرو شده ایم که حال این روزهای اقتصاد و کارخانه ها و کشاورزی در فارس اصلا خوب نیست.
تعطیلی کارگاه های تولیدی در میانه جنگ اقتصادی و شعارهای مسولین در مدح اقتصادمقاومتی و حمایت از تولید ملی، بیکار شدن تعداد زیادی از کارگران که یا در کارخانه خود یا درب استانداری دست به اعتراض می زنند و البته راه بجایی هم نمی برند همه مسایلی است که امروز گریبانگیر استان فارس شده است.
شرکت "لعاب ایران" ، مشکلات عدیده کارخانه آزمایش، کارخانه کاشی حافظ، کارخانه آی.تی آی معروف که سالهاست در پرداخت حقوق کارگران در مانده و صدها نفر بیکار و بدون حقوق شده اند که منجر به خودکشی برخی از کارگران هم شده است، شرکت کابل سازی ایران و اخیرا هم تعطیل شدن کارخانه قندسازی فسا که برای دومین بار بدلیل عدم محیا شدن مواد اولیه تنها پس از 40 روز کاری تعطیل شده تا 240کارگر بیکار شوند و جواب اعتراضات کارگران یا تهدید است یا وعده های سرخرمنی که هیچگاه محقق نشده است.
اما حال این روزهای کشاورزی هم که سالها به عنوان پایه اصلی اقتصاد فارس بوده اصلا خوب نیست. چندی پیش خبر امحا و نابودی 1700 تن سیب زمینی منتشر شد و همین خبر لازم بود تا زوایای دیگری از عمق فاجعه در کشاورزی رونمایی شود.
آنجا که حضرت آیت الله ایمانی هم در سخنانی گفتند:" مسئلههای مشابهی چون امحاء خیار و گوجه فرنگی و هنداونه نیز بوده است که زمین کشاورزی با بار درون ان شخم خورده است. متاسفانه تا به حال گوش شنوایی برای این کار ندیدم ."
در زمانیکه مسولین از خزانه خالی و نداشتن بودجه ناله می کنند، 620 میلیون تومان از پول بیت المال را به زیر خاک بردند. در حالیکه این رویداد مالی از مصادیق موضوع بند هـ ماده 23 قانون دیوان محاسبات کشور است که به عنوان یک تصمیم نادرست منتهی به اتلاف و تضییع بیتالمال شده است، که باید دید آیا دیوان محاسبات به این اقدامات واکنش نشان میدهد؟ و اکنون این سوال هم برای افکار عمومی هنوز مانده است که چرا نه کسی استعفا داد و نه عزل شد؟!
اما مسولین بجای رسیدگی و برخورد با خاطیان اخیرا بازهم در دفاع از این فعل حرام برآمده اند. جاییکه مدیر کل دفتر بازرسی و امور حقوقی استانداری استان فارس در گفتگو با خبر جنوب با اشاره به واکنش های انجام شده نسبت به دفن 1700 تن سیب زمینی در فارس گفته:«ماجرای دفن این سیب زمینی ها مساله ای عادی بود اما عده ای تلاش کردند با فضا سازی از آن برای حمله به دولت استفاده کنند. به منظور متعادل سازی و تنظیم بازارهمه ساله مقداری از محصولات امحا می شود و حتی در دولت نهم و دهم، ده برابر سیب زمینی هایی که اخیر در فارس دفن شد، سیب زمینی امحا کردند." آنچه از این اظهارات بر می آید بجای پاسخگویی و حل مشکلات سیستم توزیع در کشاورزی با سیاسی کردن موضوع و برچسب زدن به منتقدین و کارشناسان از زیر بار مسئولیت شانه خالی می کنند.
و حتی در موضوع مسکن به عنوان یکی از حیاتی ترین مسائل و دغدغه های مردم هنوز شاهد عدم تکمیل مسکن مهر در فارس هستیم. و برای نمونه در لپویی علاوه بر مشکلات ساخت و ساز چیزی در حدود فقط ده درصد مسکن ها آن هم پس از سال ها صبر و چشم انتظاری و دریافت پول تحویل شده است.
این مصادیق علاوه بر نشان از یک ضعف ساختاری، نشان دهنده اوج بی توجهی مسئولین دولتی در فارس به رشد و پیشرفت استان است. در حالیکه در ماه های گذشته مسئولین امر با تبلیغات فراوان میزبان به اصطلاح سرمایه گذاران(بخوانید سرمایه برداران) اروپایی بوده اند که با حضور این افراد وعده هایی مبنی بر بهبود وضعیت تولید و رونق اقتصادی می دادند. و حتی سفر شخص پلید و جنایتکاری مانند جک استروا رو هم در همین زمینه توجیه می کردند و از منتقدین گلایه کرده که منجر به فرار سرمایه گذار می شوید.
این وضعیت رکود اقتصادی در استان فارس و وعده های دولت تدبیر و امید در حالی است که همانطور که ذکر شد، آنچه فکر و ذکر مسئولین امر شده همانا رسیدن جریان همسو با دولت به صندلی های سبز مجلس است تا حل مشکلات مردم. مسئولین ذی ربط حتی اگر دنبال کسب رای برای جریان همسو با دولت هم هستند، بجای حاشیه سازی در فضای سیاسی اگر به مشکلات مردم رسیدگی کنند مسلما اقبال عمومی را هم خواهند داشت./
این مطلب در حافظ نیوز
وضعیت این روزهای جوانان انقلابی بسیار حساس ، تاریخی و سرنوشت ساز است، هم برای امت حزب الله و هم برای آینده انقلاب اسلامی که اگر در تحلیل ها و نتیجتا رفتاراجتماعی مان دچار خطای محاسباتی شویم خسران بزرگی نصیبمان خواهد شد.
شعار این بود: "جنگ جنگ تا رفع فتنه از عالم" ، اما از نخست وزیر وقت تا رییس ستاد تبلیغات جنگ، برخی فرماندهان میدانی جنگ و حتی برخی علما چله نشینی می کردند تا جنگ خاتمه یابد. خمینی را مقصر کشته شدن انقلابیون در میدان جنگ قلمداد می کردند، از خالی شدن خزانه و نبود تسلیحات سخن می گفتند و خود هیچگاه از اهواز جلوتر نرفتند و فرزندانشان هم یا مشغول تحصیل در کشورهای خارجی یا در میدان اسب سواری مشغول تفریح بودند.
خمینی در پیام ها و سخنرانی های علنی همه انقلابیون را به ادامه مبارزه فرا می خواند. چندماه مانده به قبول جام زهر در پیامی علنی می گوید:"امروز روز عاشورای حسینی است. امروز ایران کربلاست، حسینیان آماده باشید . ..کمربندهاتان را محکم کنید. ای آزادگان و احرار بپاخیزید...کمربندهاتان را محکم کنید. ای آزادگان و احرار بپاخیزید..."
اما کارساز نشد، تا خمینی جام زهر را بنوشد، باز خطاب رهبر به انقلابیون مبارز است:"من باز میگویم که قبول این مسئله برای من از زهر کشندهتر است...میدانم که به شما سخت میگذرد؛ ولی مگر به پدر پیر شما سخت نمیگذرد؟ میدانم که شهادت شیرین تر از عسل در پیش شماست؛ مگر برای این خادمتان اینگونه نیست؟ ولی تحمل کنید که خدا با صابران است. بغض و کینه انقلابیتان را در سینهها نگه دارید؛ با غضب و خشم بر دشمنانتان بنگرید..." و خمینی ماه های آخر عمر خود را صرف گشودن میدان های جدید مبارزه برای انقلابیون در حوزه های علم و فناوری، هنرمتعهد، تشکیل بسیج دانشجو وطلبه ، جهادسازندگی، بنیادمستضعفین و...می کند.
اما مسئله محوری نوع واکنش رفتاری انقلابیون است، که درس مهمی برای دوران پسابرجام دارد. عده ای که از تحلیل هندسه رفتاری امام عاجز شدند، امام را رسما متهم به سازشکاری و کوتاه آمدن در موضع انقلابی کردند، عده ای که تعدادشان کم هم نبود منزوی و سرخورده شدند که برخی بعدا خود را بازیابی کردند و بعضی هم استحاله شدند و تعدادی هم ضمن حفظ بغض و کینه انقلابی از فاجعه اتفاق افتاده غضب خود را در میدانهای جدید مبارزه عملیاتی کردند و با امام تا اخر ماندند و مانده اند.
این روزها بعد از تصویب توافق ننگین برجام در مجلس و اتفاقات حاشیه ای و مهم از نوع خاتمه یافتن تحصن انقلابی مقابل مجلس، مواضع مخدوش و غیرقابل استناد نشریه خط حزب الله و سایت خامنه ای دات آی آر تا کدبازی ها و مواضع برخی نزدیک نماها به رهبرانقلابیون ، مواضع برخی علما و فشارهای مسئولین در در قوه مقننه و مجریه و شورای امنیت و...برای پذیرش برجام و جازدن این موضوع به عنوان موضع رهبرانقلابیون دوباره همان اتفاقات در حال رخ دادن است.
همه اینها در حالی است که هر انسان عاقل و بالغی از مواضع روشن، شفاف و علنی رهبر انقلاب در همین روزها متوجه نارضایتی ایشان و عبور مکرر از خطوط قرمزی که در سخنرانی های علنی فرموده اند خواهد شد و هیچ شک و شبهه ای به دل راه نخواهد داد. "خودتان را برای ادامه مبارزه با استکبار آماده کنید""مبارزه با استکبار تعطیل بردار نیست" "مذاکره با آمریکا ممنوع است"و همچنین تاکید مکرر و موکد بر رعایت خطوط قرمز در انعقاد توافق هسته ای (از لغو همه تحریم ها در روز امضا تا حفظ تحقیق و توسعه و عدم اجازه بازرسی از مراکز نظامی تا عدم بازجویی از دانشمندان هسته ای و...)این ها نمونه های اندکی از تعداد فراوان حرف های علنی امام خامنه ای است که دقیقا خلاف تحلیل کُدخداها و آشکارا نشان دهنده عبور برجام از این خطوط قرمز می باشد.
اما چه شده است که عده ای به خطا انقلابی ترین شخص مملکت را مورد خطاب قرار می دهند؟ اگر دست نجبنانیم و درست نتوانیم تحلیل کنیم عده ای نیز بعد از انزوا، حتما استحاله خواهند شد، همانطور که ضدآمریکایی ترین افراد در دهه شصت و هفتاد امروز در آغوش آمریکا هستند.
چرا بجای اینکه در برابر کدبازها، پشیمان ها، محافظه کارها و تحلیل های توهمی از ولایت پذیری درگوشی بایستیم حتی اگر سایت خامنه ای دات آی آر باشد به گوشه ای بخزیم و نق بزنیم که چرا حضرت آقا فلان و بهمان؟!
مگر فریادهای علنی رهبرت را نشنیدی، مگر نفرمود:" مبادا کسی تصور کند که رهبری یک نظری دارد که برخلاف آنچه که به عنوان نظر رسمی مطرح می شود، در خفا به بعضی از خواص و خلّصین، آن نظر را منتقل می کند که اجراء کنند؛ مطلقاً چنین چیزی نیست. اگر کسی چنین تصور کند، تصور خطائی است؛ اگر نسبت بدهد، گناه کبیرهای انجام داده. نظرات و مواضع رهبری همینی است که صریحاً اعلام می شود؛ همینی است که من صریحاً اعلام می کنم."
"من خودم هنوز که الحمّدلله زبانم از کار نیفتاده؛ حرف خود من که مقدّم به حرف آنها است. آنچه من میگویم، حرف من آن است؛ کسانی هم که حرف میزنند -نمایندگان رهبری و منصوبین رهبری و مانند اینها که تعداد زیادیاند- از قول رهبری نمی گویند؛ این را توّجه داشته باشید...شما حرف من را از خود من بشنوید."
برادران تازه امروز پس از برجام کار ما آغاز شده است، باید با توانی مضاعف مردم را _همان حلقه مفقوده اقداماتمان_ درک کنیم و به لسان قوم حرف بزنیم و مردم را به میدان بیاوریم. باید صحنه مبارزه با کَدخدا و کَدخداپرستان را عینی کنیم. اگر مرگ بر آمریگا را از حالت شعار و نفی به حالت ایجاب ببریم در آینده نزدیک پیروز خواهیم بود. باید نتایج مرگ برآمریکا و شعار مقاومت را در اقتصاد، فرهنگ ، صنعت، کشاورزی و...را بصورت ملموس نشان دهیم وگرنه تبدیل به عده ای حرٌاف و شعارگو تبدیل شده که پس از مدتی خسته و استحاله می شویم و این شعارها و آرمان ها هم از خاصیت خواهند افتاد.باید کمربندها را محکم ببندیم و در میدان های جدید مبارزه که ره بر ترسیم می کند ایستاد و جنگید. یادمان نرود که ضدآمریکایی ترین فرد جهان؛ رهبر انقلاب اسلامی فرمودند: "بزرگترین مبارزه با آمریکا خدمت به مردم است".
پی نوشت: متن فوق قبل از انتشار نامه مهم حضرت آقا که فصل جدیدی را به روی همه باز کرد نوشته شده است.